تو چشات دریا دریا آرامشه

منو به سمتت میکشه آروم 

آروم جونم

مال تو حس عاشقونم

موی تو دشت گندمزار منه

عشق بی تکرار منه چشماتو

نبند چشاتو نگیر ازم اون خنده هاتو

بزار تو چشمات عشق و ببینم

کنارت بشینم

بزار دستاتو آروم بگیرم

من آروم میمیرم

...

♫♫♫

تو باعث شدی عاشق بشم من ازت ممنونم

تا این روزگار فرصت بده پیش تو میمونم

من آرامش زندگیمو به چشمات مدیونم

♫♫♫

تو باعث شدی با هرنفس حس کنم که شادم

تا وقتی نفس تو سینه هست نمیری از یادم

تا وقتی که من اسیرتم خوشبختم آزادم



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۲۳
سعید اکبری

                                 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۲۲
سعید اکبری

وقتی در کنارت هستم ، سکوتت نیز برایم زیباست ،

بودنت در زندگی ام بهترین هدیه از سوی خداست!

نگاه تو ، دل زده ام به دریای چشمانت ، بیشتر نگاهت

میکنم تا پی ببرم به راز آن قلب مهربانت

در میان میگیرم تو را ، فقط تو را میخواهم از خدا ، فقط تو را…


تقدیم به عشقم گندم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۲۲
سعید اکبری


من و  تو در کنار هم ، تو در آغوش منی و من غرق در احساساتم

سکوت سهم این لحظه عاشقانه 

در قلبم فریاد میزنم عشق من دوستت دارم صادقانه

هنوز چشمانم خیره به چشمان تو است

دیدن چشمهای زیبایت آرامش من در این لحظه ی عاشقانه است

هنوز هم سکوت

با دیدنت شده ام مات و مبهوت

دستانت را میفشارم

تو مرا میبوسی و من تو را در آغوش خودم میفشارم

گرمای آغوش تو ، سر میگذارم بر روی شانه های تو

سکوت را با صدای ترانه اشکهایم میشکنم

تو گوش میکنی و با من همترانه میشوی

تو اشکهای مرا پاک میکنی و من اشکهای تو را

میبوسم گونه ی مهربان تو را

نمیخواهم این لحظه بگذرد ای خدا

در کنار  هم هستیم، تا آخر دنیا

گفتم عشق ما بی پایان است

قلبم تا همیشه گرفتار قلب عاشق تو است

حالا که گرفتار است ، به درد عشق دچار است ،

حالا که بی تو زندگی برایش بی معنا است

لحظه هایش بی تو همیشه گریان است

پس مطمئن باش لحظه ای نیز نمیتوانم بی تو باشم

من عاشق توام نمیتوانم لحظه ای جدا از تو باشم

میفشاریم دستانمان را در دستان هم

آرام میگریم در آغوش هم....

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۲۱
سعید اکبری



لالالالا        لالالالا     لالایی

لالالالا        لالالالا    لالایی


لالالا گل باغ بهشتم


لالالا تو بودی سرنوشتم


بخواب ای مونس روح و روانم


بخواب ای بلبل شیرین زبانم


لالالالا        لالالالا     لالایی

لالالالا        لالالالا    لالایی


بخواب ای جون شیرین راحت ای  دل


بخواب ای غنچه ی نشکفته من


بخواب ای گوهر نشکفته ی من


لالالالا        لالالالا     لالایی

لالالالا        لالالالا    لالایی


لالای گویم و خوابت کنم باز


لالایی گویم و صد سالت کنم جان


لالالالا        لالالالا     لالایی

لالالالا        لالالالا    لالایی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۲۰
سعید اکبری


به دریا احتیاجی نیست کنار تو لب دریاست ، تو آغوش تو میمونم همین جا آخر دنیاست.


خوابهایم بوی آغوش تو را می دهند ، نکند آن دورترها نیمه شب در آغوشم میگیری...


نفس کشیدن را دوست دارم گاهی ،گاهش را فقط تو می دانی...


از آزمایشگاه عشق می آیم،گروه خونیم "توی" مثبت  است.


خستگی ها برایم بی معنا میشود آنگاه که احساس میکنم تو در کنارم هستی.


برای زندگی نه سقف می خواهم نه زمین! نقشه جغرافیای دستهایت کافیست ...!


سوت میکشد در هوا،کابل تلفنی که میتوانست زیباترین عبارات جهان را از عاشقی به عاشقی برساند...!


زمزمه دلتنگیم را به نسیم میسپارم تا به تو برساندکه همیشه بیادتم، زنده ام با نفس تو، تو تا همیشه با منی...


یه  رنگ تازه میگیره دنیا وقتی تو هستی ، به روی رنگای دیگه چشمام بستی.


تا ابد عاشقانه دوستت دارم و بدون طنین زیبای تپشهای قلبت نمیتوانم زندگی کنم.


راه که میروی ، عقب می مانم نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم ، میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم ، میخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد...

توفقط مال منی...


 دلهرهایت رو از یاد ببر،اینجا دلی هست که برای آرامشت دستی به آسمان دارد.



تنها برنامه تکراری که تکرارش آرزوی هر روز من است، پخش زنده ی نگاه توست...همین...


اگر هر بار لبخند که بر لبانم می نشانی، می توانستم به آسمان بروم و ستاره ای بچینم،آسمان شب دیگر مثل کف دست بود.


نمیدانم چه رابطه ایست  بین نبودنت با رنگها! دلتنگ تو که میشوم زندگیم سیاه میشود.


اینکه میان دستانت لحظه ای چشمانم را ببندم و دنیا به سکوت نفسهایت فرو رود نمیدانی چه هیجانیست...


ازتمام عطرهای دنیا تنها لحظه ای بوی شبیه آغوشت می خواهم تا هوش از سر این همه دلتنگی ببرد.



ارزو دارم که فقط یکبار سرت را روی سینه ام بگذاری تا تپشهای نامنظم قلبم را احساس کنی ولی  از این میترسم که قلبم به احترامت بایستد.



همه دقایق مانده عمرم به همراه زیبا ترین بوسه های عاشقانه هدیه ای برای تو ...


عزیزم می دانی جزئیات چشمهایت ،کلیات زندگی  من است.



به وسعت قلب کو چکم به یاد توام شاید کم باشد، اما قلب هر کسی تمام زندگی اوست.


قلبم فدای عزیزی که دنیای از دلتنگی را به امید یک لحظه دیدنش به جان میخرم.


تمام دنیا در آغوشت خلاصه شده است کودکانه پناه میبرم به تمام دنیا...


در اغوشم که میگیری آنقدر آرام میشوم که فراموش میکنم  باید نفس بکشم.


خدایا دستم به آسمانت نمیرسد اما دست تو به زمین میرسد،عزت عزیزم را تا عرش کبریای خودت بلند کن و هر آنچه آرزو دارد برآ ورده کن.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ شهریور ۹۲ ، ۲۲:۴۲
سعید اکبری

شعرها و عکس های عاشقانه بهارجون


یه وقتایی لازم نیست حرفی زده شه بین 


            دو نفر


همین که دستت رو آروم بگیره


یه فشار کوچیک بده


این یعنی من هستم تا آخرش


همین کافیه!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۲ ، ۱۴:۲۷
سعید اکبری


منتظر لحظه ای هستم که دستانت رابگیرم 

در چشمانت خیره شوم

دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم

منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بنشینم

سر رو شونه هایت بگذارم….از عشق تو…..

از داشتن تو…اشک شوق ریزم

منتظر لحظه ی مقدس که تو را در اغوش بگیرم

بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم

وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هدیه کنم


آری من تورا دوست دارمو عاشقانه تو را می ستایم

                                

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۲ ، ۱۸:۰۳
سعید اکبری

ای بهانه ی زیبای زنده بودنم :


سطرهای جا مانده از از شور و احساس قلبم را به تو 


تقدیم میکنم ..


و برای تو مینویسم..



برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست ..


برای تویی که قلبم منزلگه عـــشـــق توست…


برای تویی که تمام هستی ام در عشق تو غرق شد…


برای تویی که هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است..


برای تویی که احساسم از آن وجود نازنین توست…


برای تویی که چشمانم همیشه به راه تو دوخته است..


برای تویی که عشقت معنای بودنم است..


برای تویی که آرزوهایت آرزویم است ..



دوستت دارم تا ..


نه!


دیگر برای دوست داشتن هایم تایی وجود ندارد..


بی حد و مرز دوستت دارم..


         


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۲ ، ۱۸:۲۸
سعید اکبری



ثانیه های زندگی ام بوی عطر تنت را به من هدیه


می دهد.از شوق دیدنت قلبمبه تپش می افتد.


زندگیم عطر نفسهای تو است.

 

با تو بودن تقدیری زیباست


در روزگار عاشقانه من و تو


وقتی با تو هستم همواره خواهان توام. 


تو تک ستاره قلب منی.


عشقم تو زیباترین بهانه برای بودن هستی.

 

تو تنها قرار زندگی ام شدی.


در کنج قلبم جای توست،عشق یعنی با توبودن.

 

تو در قلبم نشستی و وجودم


از عشق تو سرچشمه گرفته است


به یاد تمام خاطرات با تو بودن


می خواهم بنویسم از تو واین همه عشق

 

با تو بودناز تو و از احساس بی نهایتت


که تمام صفحات دفتر قلبم را پر کرده است


وقتی که در کنارم باشی عاشقانه هایم را

 

برایت یک به یک می خوانم


ومن هم با نگاه  عاشقانه ام تمام عشقم 


را به تو هدیه میدهم


عاشقانه ی من و تو بسیار زیباست


وقتی که من و تو اینگونه همدیگر را دوست داریم


اکنون که دستانم را لمس میکنی


گرمای دستت را احساس میکنم


چشمهایم از شوق داشتنت خیس است


و دلم عاشق تو


بوسه ای عاشقانه  بر روی گونه ات


احساس شیرین من است...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۲ ، ۱۸:۱۱
سعید اکبری

 تو را همچون زیبائی آسمان یافتم و همیشه در


 تو پرواز خواهم کرد


 تو را همچون دریا یافتم و همیشه در تو خواهم

 بود


 همیشه زنده باش که از زنده بودن تو من نیز

 

 زنده خواهمبود


 همیشه شاد باش که از شادیت دل من نیز 

 

 شاد خواهد بود


 دوستت دارم و همیشه دوستت خواهم داشت 


 تاابدیت

 

                     

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۲ ، ۱۷:۴۱
سعید اکبری

همه کسم تو      هر هوسم تو      هم نفسم تو       بال و پرم تو

          همسفرم تو                   بیش و بسم تو         
                                                 

گرمی خانه شور ترانه متن غزل
تو  


شعرو سرودم بود و نبودم قند و عسل تو


نغمه ی سازم محرم رازم از روز ازل تو

بی تو خموشم با که بجوشم

 

جفت تنم تو...

خسته و عریان پیش غریبان

پیرهنم تو...

گرمی خانه شور ترانه

متن غزل تو...

شعرو سرودم بود و نبودم

قند و عسل تو...

نغمه ی سازم محرم رازم از روز ازل تو



 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۲ ، ۱۲:۳۲
سعید اکبری

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

شدم آن عاشق دیوانه که بودم
 
در نهان خانه جانم گل یاد تو درخشید

باغ صد خاطره خندید

                عطر صد خاطره پیچید

یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم


پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
 
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

من همه محو تماشای نگاهت...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۲ ، ۱۷:۴۴
سعید اکبری


تقدیم به گندمم...



    





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۲ ، ۲۱:۳۳
سعید اکبری
فرقی نمی کند !!
بگویم و بدانی ...!
یا ...
نگویم و بدانی..!
فاصله دورت نمی کند ...!!!
در خوب ترین جای جهان جا داری ...!
جایی که دست هیچ کسی به تونمی رسد...!!!

در قلبم!!!...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۲ ، ۲۰:۳۵
سعید اکبری

 دلم لحظه ای را می خواهد !

             که تو باشی ...

          همین کنار نزدیک به من

              درست روبروی چشم هایم

                        همنفس نفسهایم

                        خیره شوم به لبهایت

 دست بکشم به تک تک اعضای صورتت

                                                            بعد چشمهایم را ببندم و ...

" ببوسمت "

 آن لحظه دنیای من تمام می شود .

" به خدا که واقعاً تمام می شود "


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۲ ، ۱۸:۴۰
سعید اکبری



وقتی تو باشی ، زندگی برایم زیباست ، عاشقی برایم بامعناست


وقتی تو باشی ، قلبم بی آرزوست ای تنها آرزوی من در لحظه های تنهایی

وقتی تو عزیز دلم باشی ، همدمم باشی ، سرپناهم باشی


طلوع آفتاب برایم آغاز یک روز پرخاطره دیگر با تو است عزیزم

تو هستی ، برای من هستی ، تا آخرش همه هستی ام هستی ، حالا من هستم و یک عشق پاک در قلبم

وقتی تو باشی ، عشق در وجودم همیشه زنده است


میتپد قلبم تنها برای تو


میگذرد لحظه ها به یاد تو


و می ماند برای همیشه یک عشق جاودانه در قلبهایمان!

وقتی تو گل من باشی ، باغچه خشک قلبم بهاری میشود


این دل از عطر و بوی تو پر از محبت و صفا میشود

وقتی تو عشق من باشی


این چشمها برای دیدن تو بی قرار و بی تاب میشود ، حضور تو در کنارم تنها آرزویم میشود

وقتی تو همدمم باشی 


دیگر تنهایی با من بیگانه میشود


غم و غصه های دنیا در قلبم فراری میشوند

تو باش ، عزیز دلم باش ، عشقم باش ، دنیا برایمان بهشت همیشگی میشود

وقتی تو باشی ، وقتی تو همه زندگی ام باشی ، این دل فدای قلب مهربانت میشود


چشمهایم همیشه منتظر دیدن چهره ماهت میشود

وقتی تو باشی ، من نیز هستم ، زیرا تو درون قلبم هستی

پس با من باش ای عشق جاودانه ام


بیا تا با هم بخوانیم ترانه عاشقانه ام را ، که برای تو سروده ام


ای تو که بی تو بودن برایم به معنای خواب همیشگیست!

وقتی تو باشی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۲۸
سعید اکبری



همیشه گفته بودم مال منی ، تو هوای نفسهای منی

به بودنت میبالم ، من به این حس مینازم  و عشق را با من و تو میسازم

هیچگاه خودم را نمی بازم !

تو با یک نگاه مرا به کجاها کشاندی ، من تو را با عشق به همه جا میکشانم

از ساحل عشق ، تا قله خوشبختی ها ، در زیر این باران ، تا اوج ابرها !

من و تو و حس همیشه با هم بودن ، در کنار هم بودن و این شعر عاشقانه را با هم خواندن

و چه عاشقانه با هم مینگریم به لحظه غروب


میخندیم به رفتن خورشید و این لحظه ی پر از غرور

دستت در دستان من است و خیالم راحت از همه چیز


با وجودت در این دنیا هیچ غمی در دلم نیست

که چه عاشقانه نشسته ای درکنارم و من چه با احساس میفشارم دستان لطیفت را


 تو با نگاه مهربانت آرام کرده ای مرا و پر از غوغا کرده ای تپشهای قلبم را !


نزدیک به همیم ...


آنقدر نزدیک که گاهی حس میکنم این نفسهای تو است که در سینه ی من جا گرفته


آنقدر نزدیک که گاهی حس میکنم این قلب تو است که در وجود من میتپد !

آنقدر نزدیک  که گاهی حس میکنم من همان تو شده ام و تو همان منی که عاشقت هستم

آنقدر نزدیک که گاهی حس میکنم نگاه تو درگیر همان نگاه عاشقانه ایست که تو را مال من کرد

و من با تو تا کجاها آمده ام ، تا جایی که هیچکس نمیتواند حتی در رویاها نیز ببیند!

تو حرف دلت را برایم میگویی و من نگاهت میکنم


آنگاه که حرفهایت تمام شد ، سرت را میگذاری بر روی شانه هایم و من نوازشت میکنم


و من پاسخ درد دلهایت را با یک سکوت عاشقانه میدهم


با اینکه در آن لحظه تو از فریاد عشق در دلم خبر داری !

با خبر باش که دنیای منی تو ، همان دنیایی که من در آن عاشق تو شدم!



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۰۷
سعید اکبری



قلبم را تا ابد به تو میدهم ، تو تنها مال منی ، این را به همه نشان میدهم!


مگر میشود بی تو بود


آنگاه که تویی تنها بهانه برای بودنم!


وقتی که بودنم بسته به بودن تو است 


این لحظه هم منتظر آمدن تو است


لحظه ای که بوی عطر تو می آید از آنجایی که میبینمت تا آنجایی که به انتظارت

نشسته ام


چیزی دیگر نمانده تا رسیدن به آرزوها 


تا رسیدن به تویی که همیشه آرزوی زندگی ام بوده ای


هر که می آید به سراغم ، سراغ تو را از آن میگیرم


هر که مرا نگاه میکند ، با نگاهم به دنبال تو میگردم


تنها دلیل زنده بودنم کسی است که همیشه بهانه ایست برای دلخوشی

هایم

خیالت راحت از اینکه هیچگاه تنهایت نمیگذارم 


دلهره ای نداشته باش از اینکه اینجا تو را جا بگذارم


که غیر از این خودم جا میمانم و دنیا تمام میشود


همه اینها تبدیل به یک قصه ی بی فرجام میشود!


ای تو که با نگاهت میتابی بر من و قلبم جوانه میزند


و آن لحظه حرفهای عاشقانه میزند 


و این من و این احساسات من ، برای تویی که همیشه میمانی در دلم !


همه را فراموش میکنم و تو را با خود میبرم


تا هم خودت و هم یادت همیشه با من باشند


ای تو که با احساساتم دیوانه میشوی


تو هم اینجاست که هم احساس با من میشوی


و آخر هم دلت با دلم و خودت با خودم  همه با هم یکی میشویم!

 

 

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۹۲ ، ۲۰:۰۸
سعید اکبری


 

ای عشق جاودانه ام ، تویی تنها بهانه برای زنده ماندنم

تویی یک شعر تازه 
                    از یک کتاب عاشقانه 
                                             زیباترین شعر 
                                                             قشنگترین کلام


پس میخوانم تو را برای تو ، برای تو که برایم بهترینی عزیزم


ای شعر عاشقانه ام 

تویی تنها کلام صادقانه که از تو میخوانم با شور و شوقی عاشقانه
!

چقدر این زندگی با تو زیبا شده ، عشق با تو بی همتا شده

هر چه از خوبیهای تو بنویسم 

هنوز چند خطی را باید آخر صفحه دفتر عشق خالی گذاشت


تو آنقدر خوبی که صفحات زندگی همه از مهربانی هایت پر شده


ای عشق همیشگی ام ، با من بمان که براستی تو همه ی زندگیمی

راه نفسگیریست ، اما من جای تو نیز نفس خواهم کشید

راه دشورایست اما من جای تو نیز سختی خواهم کشید

تو فقط پا به پای من بیا که به آخر خط برسیم

آخر خط این انتظار رسیدن 

برای در آغوش کشیدن ،و بوسه زدن بر روی گونه های تو

 آنگاه که دستانت در دستان من است


این احساس من است از روزهای شیرین با تو بودن 


احساسیست جاودانه برای یک عمر دیوانه ی تو ماندن

من که افتخار میکنم از اینکه با توام 

تو را لایق میدانم از اینکه عاشق تو ام 


تو را دوست دارم زیرا تو لایق منی 

تو فرشته ای عزیزم ، خدا تو را به من داده 

برای همیشه ، همیشه ماندن

همیشه نفس کشیدن و با عشق تو مردن

دوستت دارم ای عشق جاودانه ام.............

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۳۴
سعید اکبری



بیا با هم باشیم ، از هم بگوییم ، با دل باشیم.

بیا من و تو برای هم باشیم و با عشق هم زندگی کنیم.

با عشق تو زندگی میکنم ، با تو نفس میکشم و با تو عاشقترینم.

عزیزم بیا تا در آن چشمان زیبایت نگاه کن، درون چشمهایت یک دنیا عشق میبینم.

درون چشمهایت فرداهای زیبای با تو بودن را می بینم.

بیا برای هم باشیم ، با هم بمانیم و در این راه نفسگیر زندگی همسفر هم باشیم.

بیا اولین و آخرین سفر را در این جاده زندگی با هم باشیم.

سفری به آن سوی سرزمین خوشبختی ، سفری به سوی مرز رسیدن.

بیا و یک لحظه دستانت را به من بده تا برای یک عمر آن را درون دستانم بگیرم


و بفشارم و دیگر حتی یک لحظه نیز آن را رها نکنم.

بیا و یک لحظه به چشمانم نگاه کن تا برای یک عمر چشمانت به چشمان من طلسم شود.

بیا و یک لحظه با من باش ، تا برای یک عمر با هم بمانیم عزیزم.

بیا برای هم باشیم ، از هم بگوییم با عشق باشیم.

بیا بگو آنچه در آن دل مهربانت میگذرد، بگو که چقدر مرا دوست داری.

خوشبختی من یعنی عاشق تو ماندن ، و با عشق تو نفس کشیدن.

خوشبختی من یعنی به یاد تو بودن ، بیا با هم باشیم ، از هم بگوییم با عشق باشیم.

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۳۳
سعید اکبری


به پاکی چشمانت قسم دوستت دارم.

به خدا خیلی دوستت دارم .

تو همه وجود من ، زندگی ام و تمام هستی منی آری تو دنیای منی.

با تو این زندگی برایم زیباست و لحظه های با تو بودن برایم شیرین است.

با تو می توانم با افتخار به قله خوشبختی برسم و نام مقدس تو را فریاد بزنم.

تو همان خوشبختی منی ،


همانی که برای رسیدن به آن از همه چیز و همه کس خواهم گذشت.

تنها تو را می بینم ،


لحظات با تو بودن را و یک زندگی شیرین و آخر سر نیز رویاهای عاشقانه ام با تو.

با تو  همانی خواهم شد که تو میخواهی ،


همان عاشقی که برای همیشه با تو وفادار می ماند


با تو می مانم ، عاشقتر از همیشه ، با تو هستم ، خواهم ماند


مثل یک مجنون تا ابد و برای همیشه.

به پاکی آن قلب مهربانت قسم دوستت دارم.

به خدای آسمانها و زمین خیلی دوستت دارم.

تو همانی که من میخواستم ،


تو همان عشق واقعی هستی که سالها در جستجوی او بوده ام.

اینک که تو را به سختی به دست آورده ام به آسانی نیز از دست نخواهم داد.

با تو معنای عشق را فهمیدم ، و فهمیدم که چگونه باید عاشق ماند.

آری همین است رسم عاشق بودن.

پس ای عشق من


با یکدلی ، یکرنگی ، صداقت ، با قلبی پاک عاشقانه تر از همیشه با تو می مانم


و باور کن که خیلی دوستت دارم.



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۳۲
سعید اکبری

     تو آنقدر مهربانی که مهربانتر از تو ندیده ام

                  طعم شیرین عشق را تنها باتو چشیده ام

از آن لحظه که تو آمدی تنها این را از قلبم شنیده ام

                                                         دوستت دارم

نقاشی خودم را در کنار تو بر روی دیوار اتاقم کشیده ام

همه میگویند تو دیوانه ای نمیدانند برای داشتن تو چه

سختی ها کشیده ام

تو باور کن که من برای داشتن عشق پاکی مثل تولحظه ها را با

خدای خویش بوده ام

تا تو را به من بدهد که اینگونه عاشقت شوم  

اینگونه اسیر آن دل مهربانت شوم

تو آنقدر خوبی که بهتر از تو ندیده ام ای یاوفا وفادارتر از تو ندیده ام

ای سرچشمه ی روشنی ها دستم را بگیر تا حس کنم که تو را
 
دارم تاباورکنم که عشقی ماندگار مثل تو دارم

من ک جز تو کسی را ندارم قلبم احساسم وجودم مال توست 

این حرف آخر من است

                           همیشه باتو بودن را میخواهم

نه!یک لحظه نیز فکر نمیکنم ک تو نیستی من تنها هستم و تو در 

کنارم نیستی

نه! نمیخواهم حتی یک لحظه نیز به آن لحظه تلخ بیاندیشم.

ببین که قلبم از آن روز ک تو آمدی چه حالی دارد  تو در قلب منی

ببین چه هوایی دارد ؟

به چشمانم نگاه کن و ببین چه دنیایی دارد بیا در آغوشم و حس 
 
ک وجودم چه التهابی دارد

قلبم چه تپشی دارد وااااای که خودم نیز نمیدانم چه حالی دارم 

میدانم تونیز حال مرا داری اما هنوز هم
 
باور نداری که چه جایگاهی در قلبم داری

تو ک در قلب منی میفهمی که چرا اینگونه قلبم میتپد
چون بدجور عاشقتم......
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۲ ، ۱۴:۵۶
سعید اکبری

 


آرام باش ،ما تا همیشه مال همیم ، همیشه عاشق و یار همیم...

آرام باش عشق من ، تو تا ابد در قلبمی ، تو همه ی وجودمی...

بیا در آغوشم ، جایی که همیشه آرزویش را داشتی ، جایی که برایت سرچشمه آرامش


است.

آغوشم را باز کرده ام برایت ، تشنه ام برای بوسیدن لبهایت...

بگذار لبهایت را بر روی لبانم ، حرفی نمیزنم تا سکوت باشد بین من و تو و

قلب مهربانت...

خیره به چشمان تو ، پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو...

دستم درون دستهایت ، یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان

لطیف تو...

محکم فشرده ام تو را در آغوشم ...


آرزو میکنم لحظه مرگم همینجا باشد ...


همین آغوش مهربانت...

چه گرمایی دارد تنت عشق من ، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من...

قلب تو میتپد و قلب من با تپشهای قلبت شاد است...


هر تپشش فریاد عشق و پر از نیازاست...

آرامم ، میدانم اینک کجا هستم ، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم...


همانجایی که انتظارش را میکشیدم و هر زمان خوابش را میدیدم...


آن خواب برایم یک رویای شیرین بود...


در آغوش عشق ، بی خیال همه چیز ...


نه میدانم زمان چگونه میگذرد...


نه میدانم در چه حالی ام...

تنها میدانم حالم از این بهتر نمیشود ، دنیای من از این عاشقانه تر نمیشود...

گرمای هوس نیست این آتش خاموش نشدنی آغوش پاکت...


عشق است که اینک من و تو را به این حال و روز انداخته ...


عشق است که اینک ما را به عالمی دیگر برده ...


عشق است که من و تو را نمیتواند از هم جدا کند... هیچگاه...


خیلی آرامم ، از اینکه در آغوشمی خوشحالم...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۲ ، ۱۸:۴۰
سعید اکبری
دختر کوچولو: چیکارم داشتی؟
.
.
.
.
پسر کوچولو: میشه با پسرای دیگه بازی نکنی؟
آخه من دوست دارم..........
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۲ ، ۱۷:۳۴
سعید اکبری




تو همان شیرینی زندگی من هستی ای بهترینم

شیرینی لحظه های زندگی و لحظه های عاشقی.

تو که آمدی پاییز دلم بهاری شد ، کویر دلم با حضور تو بارانی شد.

آمدی و افتخار دادی که در این قلب بی طاقت من باشی

و مرا با مهر و محبت خودت نفسی دوباره دهی .

این زندگی با تو زیباست ، این لحظه های عاشقانه با تو پر از معناست

 باور کن این لحظه ها بدون تو بی معناست.

همه زندگی ام فدای تو ، این قلب کوچک و بی طاقتم نیز برای تو.

تو همانی که من میخواستم ، آمدی و با حضورت صحنه دلم را نورانی کردی.

می دانی که شب و روز به یادت هستم

 و گهگاهی از دلتنگی  ، چشمهای من نیز با چند قطره اشک ابراز عاشقی می کنند.

ای شیرینی های لحظه های عاشقی ، بدان و باور داشته باش که دوستت دارم.

 دوستت دارم به خاطر مهربانی هایت ، درد دل های عاشقانه ات ، صداقت و پاکی ات.

دوستت دارم به معنای واقعی دوست داشتن !

عاشقت هستم به معنای واقعی یک عشق !

با تو هستم و خواهم بود تا لحظه ای که نفس دارم و تا لحظه ای که سرنوشت بخواهد.

بی اختیار عاشق شدم ، با احساسی پاک قلبم را به تو دادم

 و اینک نیز با فریادی پر از سکوت می گویم که دوستت دارم عزیزم.

دوستت دارم عزیزم و با تو خواهم ماند ای بهترینم.




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۲ ، ۲۳:۵۹
سعید اکبری


ساحل قلبم آرام است ، همچنان دلم گرفتار است

به انتظار نشسته ام ، باز هم دل به رویاها بسته ام

با خود نام تو را زمزمه میکنم ، سکوت قلبم با این زمزمه ها شکسته شده

چشمهایم به دوردستها می نگرند ، قلبم پیش تو است ولی دلتنگت هستم

ساحل قلبم آرام است ولی دریای عشق طوفانی

ببین که طوفان عشق چه آرامشی به قلبم داده است

در خیالم لحظه ای در امواج دریا غرق میشوم

حالا میفهمم که دریا بی رحم نیست ، طوفان عشق رحمی به من نمی کند

از آن لحظه هم عاشق دریا شدم ، و هم عاشق انتظار

انتظار در کنار دریا برای تو زیباست 

عشق من کجایی که مهرت حتی از آن دور دستها نیزپیداست

حس میکنم تو نیز در آن سوی دریا ، در کنار ساحل به انتظار من نشسته ای

این پیوند عشق است که بین ما یک دریا فاصله است

پس من درون دریا غرق میشوم

تا امواج دریا با طوفان عشق

مرا با خود به آن سوی ساحل که تونشسته ای بیاورد...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۲ ، ۲۳:۵۴
سعید اکبری



وقتی در کنارمی احساس غربت نمیکنم ، آرامم و از این زمانه سرد شکایت نمیکنم

وقتی در کنارمی از خستگی های زندگی رها میشوم 

میروم در حس تو ، و یک عاشق واقعی میشوم

وقتی در کنارمی این گرمای وجودت است که به من شوق نفس کشیدن میدهد

 این عطر حضورت است که به من عشق زندگی را میدهد

بی خیال از هر چه غم است در این دنیا تو را عشق است

که خدا به من داده این فرشته زیبا را

نه دلتنگی ، نه نا امیدی ، وقتی تو هستی چه لحظه ای بهتر از این !

چه لحظه ای زیباتر از این که تو مرا در میان خودت میگیری ،

چه حسی قشنگتر از این که مرا نوازش میکنی و به وجودم افتخار میکنی…

هیچ لحظه ای را در زندگی ام با این حس عوض نمیکنم ، من تو را به هیچ قیمتی رها نمیکنم!

دوستت دارم ای زیباترین حس زندگی ام ،

دوستت دارم ای تو که مرا به اندازه وسعت قلبم دوست داری!

قلبی که به وسعت نگاه تو است ، نگاهی که به اندازه یک دنیا برایم با ارزش است!

که این نگاه تو است که مرا تا آن سوی دنیا میکشاند

و مرا به پرواز در می آورد تا از آن بلندی ها عشقم را ببینم 

که می تابد بر سرزمین قلبم !

دوستت دارم عزیزم ، دوستت دارم بهترینم

و میگویم دوستت دارم

چون که کلامی با ارزش تر از این برای من نیست تا به قلب مهربانت ابراز کنم!

و حسی بالاترو شیرین تر از این نیست که با گفتنش قلبت را آرام کنم !

و هیچکس در این دنیا نیست برایم با ارزش تر از تو

و هیچکس در این دنیا نیست جز تو  که به اندازه وسعت قلبم او را بخواهم !

و این حس و این لحظه برایم مقدس است

 چونکه تو اینک در کنارمی و قلبم از همینجا احساسش را برای تو مینویسد!

برای تو که قبل از اینکه این شعر را بنویسم تو خودت حرف دلم را خوانده بودی…


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۲ ، ۲۳:۱۱
سعید اکبری


تو ستاره ای هستی در آسمان دلم که هیچگاه خاموش نمیشوی

تو خاطره ای هستی ماندگار در دفتر دلم که فراموش نمیشوی

همیشه تو را در میان قلبم میفشارم

تا حس کنی تپشهای قلبی را که یک نفس عاشقانه برایت میتپد

از وقتی آمدی بی خیال تمام غمهای دنیا شدم و تو چه عاشقانه شاد کردی خانه قلبم را

از وقتی آمدی گرم نگه داشتی همیشه آغوشم را ،

عطر تنت پیچیده فضای عاشقانه دلم را

همیشه پرتو عشق تو در نگاهم میتابد ، همیشه دلم به داشتن تو می بالد،

دستانم دستان را میخواهد و اینجاست که گلویم ترانه فریاد عشق تو را میخواند ،

دلم تو را میخواهد، دلم تو را میخواهد

به عشقت تکیه کرده ام سالها

 نترسیدم از جدایی و اشکها

عشق را آنگونه که هست دیدم و تو را آنگونه که بودی خواستم

تو را همین گونه که هستی میخواهم ،

چون همین گونه مرا عاشق خودت کردی ،

همینگونه مرا اسیر عشق و محبتهایت کردی

از وقتی آمدی آمدنت برایم یک حادثه شیرین در زندگی ام بود،

 چقدر با دلتنگی هایت سر کردم و اشک ریختم ،

چقدر لحظه شماری میکردم که تو مال من شوی ، حالا مال من هستی و من بی نیاز ،

برای داشتنت شب و روز کارم شده بود راز و نیاز …

نگاهم مال تو هست

دلم گرفتار تو ست

من تو را دارم و به هیچکس جز تو نمی اندیشم

 مال من هستی و همین است که من زنده هستم

در قلبم هستی همین است که همیشه شاد هستم

جنس نگاهت درخشان بودکه قلبم عاشق چشمانت شد،

و اینگونه همه روزهایم فدای یک روز با تو بودن شد،

و حالا میخواهم تمام عمرم را فدای عشق بی پایانت کنم….

تو مثل و مانندی نداری ، تو فرشته ای و در قلبت جای تاریکی نداری

تو ستاره ای هستی در آسمان دلم که هیچگاه خاموش نمیشوی….



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۲ ، ۲۲:۵۴
سعید اکبری


وقتی باران می بارد با همین قلب عاشق

بدون هیچ چتر و سرپناهی در زیر آن قدم میزنم

وقتی باران می بارد یاد و خاطرات در کنار تو بودن در دلم زنده می شود

باران را دوست دارم زیرا تو را در آن لحظه حس میکنم

عاشق بارانم ، زیرا عاشق قلب مهربان تو هستم

وقتی باران می آید ، احساس میکنم در کنارمی

احساس میکنم دستان گرمت درون دستهای من است

و با هم قدم میزنیم در زیر قطره های مهربان باران

صدای رعد آسمان مرا به یاد آن لحظه می اندازد

که با فریاد به تو میگفتم دوستت دارم عزیزم

بیا تا دوباره لحظه های بارانی را با حضور در کنار هم عاشقانه کنیم

بیا تا مثل باران شویم

همان بارانی که عاشقانه بر روی درختان می بارد و آنها را تازه میکند

وقتی باران می بارد ، دلم میخواهد تا آخرین قطره اش در زیر آن بمانم

بمانم و به تو فکر کنم ، به لحظه های زیبای با تو بودن بیندیشم

باران ببار که دلم هوای یارم را کرده است

ببار که صدای قطره هایت مرا به یاد درد دلهای عاشقانه با یارم می اندازد

حضورت مرا یاد حضور یارم در آغوشم می اندازد

لطافتت مرا به یاد گرمی و لطافت دستان یارم می اندازد

ببار ای باران …

ببار تا من نیز همراه با تو ببارم.

 بغض آسمان که شکسته شود بغض من نیز همراه با آسمان شکسته خواهد شد.

 بغض دوری از یارم و بغض لحظه هایی که با یارم در زیر باران قدم میزدیم .

ای باران  وقتی میباری دیگر سردی آن قطره هایت  را احساس نمیکنم ،

در آن زمان گرمی دستهایی را احساس میکنم

که یک روز دستهای سرد مرا گرفته بود و در زیر قطره هایت قدم میزدیم.

ای باران قطره های تو به پاکی اشکهای یارم هستند

ببار تا لحظه ای اشکهای یارم را بر روی گونه ام احساس کنم.

ببار ... ببار ... ببار

با آن قطره هایت بر گونه های من ببار ، و گونه های خیس مرا خیستر کن.

ببار تا شاید من در زیر قطره هایت و این آسمان غم گرفته به خوابی روم

تا شاید در آن خواب حضور یارم را در کنارم احساس کنم...



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۲ ، ۲۲:۱۲
سعید اکبری


می مانی و شبها پرستاره میشود

می آیی و زندگی عاشقانه میشود

میباری و همه جا تازه میشود

می تابی و دلم بیشتر عاشقت میشود

با تو بودن تکرار میشود

این تکرارها باز هم تکرار میشود و

دنیا که تو باشی از آن میشود

تو هستی و دلم به تو خوش است

تو می مانی همین برایم کافیست

آسمان چشمانم همیشه به رنگ آبیست

میخواهمت ، میخواهمت ای تمام بود و نبودم

تو کجا بودی لحظه هایی که در پی تو بودم

تو کجا بودی لحظه ای که در آرزوی داشتن یکی مثل تو بودم

میخواهمت تا ابد ، این احساسم همیشه در دلت بماند!

نیامده ام که بی وفا باشم ، آمده ام که با تمام وجودم عاشقت باشم

همانگونه که اینک دیوانه ات هستم ، مثل این است که عمریست

گرفتار تو هستم

می مانی و شبها پر ستاره میشود ، می آیی و زندگی ام از این رو به آن رو میشود

میدانی که هیچکس مثل من اینگونه عاشقت نمیشود، میدانی که هیچکس مثل من

درگیر تو نمیشود

میخوانمت و دلم هوس فریاد میکند 

فریاد نام تو همراه با احساسی در اعماق قلب من

حسی که به آن شک ندارم ، دوستت دارم عشق من



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۹۲ ، ۲۲:۳۴
سعید اکبری

تمام ترانه هایم ترنم یاد توست

 و تمام نفسهایم خلاصه در نفسهای توست

ای زلال تر از باران و پاکتر از آیینه به وجود پر مهر تو می بالم

و تو را آن گونه که می خواهی دوست دارم

ای مهربان

پرنده خیالم با یاد تو به اوج آسمانها پر خواهد گشود

 و زیبایی ات را به رخ فرشتگان خواهد کشید

تبسمی از تو مرا کافیست که از هیچ به همه چیز برسم

...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۲۰
سعید اکبری



بی تاب ، بی قرار ، چشم به راه فردایی دیگر ، برای دیدن چهره ماه تو.

تنها ، در گوشه ای از اتاق ، صدای موسیقی بلند و گاهی که دلگیرم ، آرام.

هر گاه دلتنگم مثل همیشه چشمهای من نیز عاشق اشک ریختن هستند.

به تو فکر میکنم ، به روز به هم رسیدن می اندیشم

تو آنقدر خوبی ، آنقدر مهربانی ، آنقدر بااحساسی که از خوبیهای تو میتوان غزلی از محبت عشق نوشت ،

از مهربانی تو میتوان ترانه ای با یک دنیا عاشقانه های ماندگار نوشت ،از احساس 

تو میتوان شعری با احساستر از حس عشق سرود.

در کنار تو نبودن مرا دگرگون کرده است ، برایم شیرین است لحظه های با عشق تو زیستن.

شب که میشود ، بیقرار این میشوم که با صدای تو بخوابم ، خدا چه داند فردا نیز شاید لحظه دیدارمان باشد ،

 هر روز عاشقتر از دیروزم ،و تو هر روز برایم عزیزتر از یک ثانیه قبلی.

وقتی که در کنار تو نیستم ، قصه من این است ، پایان قصه شیرین اما آغازش غم انگیز است .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۲ ، ۲۲:۱۳
سعید اکبری




روزهای زندگی ام گرم میگذرد با تو ،به گرمای لحظه هایی که تو در آغوشمی

با تو گرم هستم و نمیسوزد عشقمان، ای خورشید خاموش نشدنی

همچو یک رود که آرام میگذرد،عشق ما نیز آرام میگذرد و تویی سرچشمه زلال این دل

ساعت عشق مان تمام لحظه های زندگیست ،ثانیه هایی که پر از عطر و بوی عاشقیست

ای جان من ،مهربانی و محبتهایت،وفاداری و عشق این روزهایت،امیدی است برای خوشبختی فردا

میدانم همیشه همینگونه که هستی خواهی ماند،مثل یک گل به پاکی چشمهایت،به وسعت دنیای بی همتایت

 هوای تو را میخواهم در این حال دلتنگی،امواجی از یاد تو را میخواهم در دریای خاطره های به یادماندنی

همنفسمی، ای که با تو یک نفس عاشقم

همزبانمی، ای که با تو یک صدا برایت احساسات عاشقانه ام را میگویم

حرفی نمانده جز سکوت بین من و چشمانت، که در این سکوت میتوان یک دنیا عشق را خواند

چه با شوق میخوانم چشمانت را و چه عاشقانه گرفته ایم دستهای هم را

گفتی دستهایم گرم است، گفتم عزیزم این چشمهای تو است که مرا به آتش کشیده است

همه ی دنیا فریاد عشق ما را شنیده است،هنوز هم نگاهم به نگاهت دوخته است،

چقدر قلبت زیباست

چه بی انتهاست قصر عشق تو و من چه خوشبختم از اینکه اینجا هستم ، در کنار تو

تویی که برایم از همه چیز بالاتری و از همه کس عزیزتر

میخوانمت تا دلم آرام بماند...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۵۵
سعید اکبری



ای گل ناز من ، محرم رازهای من

همیشه بودی و هستی و خواهی بود

مگر میشود روزی نباشی و من نیز زنده باشم

محال است بی تو یک لحظه نیز نفس کشیده باشم.

دلم لحظه به لحظه با تو است ،

همیشه حس میکنم ، حال و هوای تو غرق در احساسات من است

اینجا دیگر جای آخر من است

قلبت را میگویم عزیزم ،

قلب تو جایگاه همیشگی من است

تو نیز که همیشه بوده ای

همانجا که قلبت را به من هدیه داده ای

هنوز دیوانگی مرا ندیده ای!

من دیوانه ی توام ،

همیشه چشم به راه آمدن توام.

فکری به حال قلبم کن که از حال رفته است

فکر نکن از راه عشق خسته است

او از عشق تو از حال رفته است

همیشه در قلبم بودی و هستی و خواهی بود

زمانی بود که قلبم در آرزوی داشتن تو بود

حالا به آرزویش رسیده است

قلبم تا ابد مال تو است


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۱۱
سعید اکبری


به تو پناه آورده ام ای چشمه زلال دلم ، به تو پناه

آورده ام ای بود و نبودم ، مرا در میان خودت بگیر تا

اسیر آغوشت شوم ، تا برای همیشه پشت میله های

آن آغوش گرمت زندانی باشم…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۲ ، ۱۹:۲۵
سعید اکبری

دوستت دارم ای تو که هر چه فکرش را میکنم برای من ، برای قلبم و احساسم

مثل و مانندی نداری

و می آیم به سویت ، دنبال میکنم عطر و بویت ، پا میگذارم جای قدمهایت ، تا

شاید در این راه دوباره همسفرم شوی ، دوباره نفس دهی به تنی که آنقدر رفته

که بی نفس شده است !


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۲ ، ۱۹:۰۲
سعید اکبری

                                                    

                                    

مردی خواب عجیبی دید.


او خواب دید کنارساحل باخدا قدم میزند روی آسمان صحنه هایی

از زندگی او صف کشیده بودند


درهمه آن صحنه ها دو ردیف ردپا روی شن ها دیده میشدکه یکی

از
آن ها ب او تعلق داشت و دیگری متعلق به خدابود.


هنگامی که آخرین صحنه جلوی چشمانش آمددید که بیشتر


از یک جفت ردپا دیده نمیشود.


اوناگهان متوجه شداین صحنه سخت ترین دوره زندگی او بوده.....


این موضوع اورا ناراحت کردو به خدا گفت:


خدایا


تو به من گفتی که در تمام راه بامن خواهی بود ولی حالا متوجه


شدم که درسخت ترین دوره زندگی ام فقط یک جفت ردپا


دیده شده چطور در لحظه ای که به تو احتیاج داشتم تنهایم


گذاشتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


خداوند پاسخ داد:


من تورا دوست دارم و هرگز تو را ترک نخواهم کرد.


دوره امتحان و رنج یعنی همان دوره ای که فقط یک جفت ردپا را


میبینی آن زمان است که من تورا در آغوش گرفته بودم......

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۲ ، ۱۸:۴۵
سعید اکبری

من این شب زنده داری را دوست دارم

من این پریشانی را دوست دارم

بغض آسمان دلتنگی را دوست دارم

گذشت و دلم عاشق شد ، بیشتر گذشت و دلم دیوانه ات شد من این

دیوانگی را دوست دارم

چه بگویم از دلم ، چه بگویم از این روزها ، هر چه بگویم ، این تکرار لحظه

های با تو بودن را دوست دارم

بی قرارم ، ساختم با دوری ات ، نشستم به انتظار آمدنت ، من این

انتظارها و بی قراریها را دوست دارم

چونکه تو را دارم ، چون به عشق تو بی قرارم، به عشق تو اینجا مثل یک

پرنده ی گرفتارم

به عشق تو نشسته ام در برابر غروب ، این غروب را با تمام تلخی

هایش دوست دارم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۵۰
سعید اکبری



میخواهم همه دنیا بدانند که چقدر دوستت دارم ،

 تا حسرتی باشد در دلهای دیگران

و دلیلی باشد از اینکه افتخار کنم

که پاکترین عشق دنیا در دلم نشسته است !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۴۳
سعید اکبری



بیا در میان عاشقان بهترین باشیم ، ما می توانیم عاشقترین باشیم


من و تو یعنی عشق ، عشق یعنی ما ، ما یعنی یک دنیا خوشبختی


تو یعنی بهترین ، زیباترین ، عاشقترین ، لایق ترین


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۳۴
سعید اکبری


اگر نفسی در سینه است ، تو خودت میدانی برای تو نفس میکشم

برای تویی که تمام وجودم هستی ، تویی که به خاطرت گذشتم از همه

چیز ، بی تو جای من در اینجا نیست

تمام قلبم خلاصه میشود در عشق تو ، تمام نگاهم فدا میشود در عمق

چشمان تو ،

دنیایی که درونش آرامم

اگر نفسی در سینه است ، تو هستی که بودنت برایم زندگی دوباره

است

در این لحظه و همه لحظه ها ، در اینجا و همه جا تو هستی در خاطرم ، تا

چشم بر روی هم گذاشتم فهمیدم که بدجور عاشقم! چون در همان

لحظه که چشمانم را بسته بودم باز هم تو را دیدم که میدرخشی

برایم…

میشود از نگاهت احساس کرد که تو چقدر با وفایی ، قدر دلم را میدانی

، هیچگاه تنهایم نمیگذاری،از این احساس بود که احساست کردم ، تو را

دیدم و درکت کردم ، تا اینکه دلم عاشقت شد ، دلم به لرزه افتاد و

دنیا ، شاهد این عشق بی پایان شد….

من همه احساستم برای تو است ، ای با احساس من ، همه وجودم مال تو

است ، برای تو که تمام وجودم هستی ….

بیا تا همچنان برویم ، این راه مال من و تو است ، بیا تا با هم بدویم تا

برسیم به جایی که تنها من و تو باشیم ، جایی که سکوت باشد و تنها

صدای نفسهایمان …

لحظه ای حس کن این رویای عاشقانه مان را…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۱۵
سعید اکبری

برای  گندمم



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۲ ، ۲۳:۲۳
سعید اکبری


                            


دستانت را ،

در برابرم مشت می کنی . . .

میپرسی گل یا پوچ ؟

در دلم می گویم :

فقط دستانت . . .


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۱۹
سعید اکبری

می مانی و شبها پرستاره میشود

می آیی و زندگی عاشقانه میشود

میباری و همه جا تازه میشود

می تابی و دلم بیشتر عاشقت میشود

با تو بودن تکرار میشود

این تکرارها باز هم تکرار میشود و

دنیا که تو باشی از آن میشود


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۲ ، ۲۰:۵۲
سعید اکبری

درهای قلبم را بر روی همه بسته ام

هنوز در شور و شوق این عشق به حقیقت پیوسته ام

وقتی  که با توام

نه معنی تنهایی را میدانم و نه حس میکنم که خسته ام


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۹۲ ، ۲۰:۳۳
سعید اکبری