۱۰ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

شعرها و عکس های عاشقانه بهارجون


یه وقتایی لازم نیست حرفی زده شه بین 


            دو نفر


همین که دستت رو آروم بگیره


یه فشار کوچیک بده


این یعنی من هستم تا آخرش


همین کافیه!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۲ ، ۱۴:۲۷
سعید اکبری


منتظر لحظه ای هستم که دستانت رابگیرم 

در چشمانت خیره شوم

دوستت دارم را بر لبانم جاری کنم

منتظر لحظه ای هستم که در کنارت بنشینم

سر رو شونه هایت بگذارم….از عشق تو…..

از داشتن تو…اشک شوق ریزم

منتظر لحظه ی مقدس که تو را در اغوش بگیرم

بوسه ای از سر عشق به تو تقدیم کنم

وبا تمام وجود قلبم و عشقم را به تو هدیه کنم


آری من تورا دوست دارمو عاشقانه تو را می ستایم

                                

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۲ ، ۱۸:۰۳
سعید اکبری

ای بهانه ی زیبای زنده بودنم :


سطرهای جا مانده از از شور و احساس قلبم را به تو 


تقدیم میکنم ..


و برای تو مینویسم..



برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست ..


برای تویی که قلبم منزلگه عـــشـــق توست…


برای تویی که تمام هستی ام در عشق تو غرق شد…


برای تویی که هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است..


برای تویی که احساسم از آن وجود نازنین توست…


برای تویی که چشمانم همیشه به راه تو دوخته است..


برای تویی که عشقت معنای بودنم است..


برای تویی که آرزوهایت آرزویم است ..



دوستت دارم تا ..


نه!


دیگر برای دوست داشتن هایم تایی وجود ندارد..


بی حد و مرز دوستت دارم..


         


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۲ ، ۱۸:۲۸
سعید اکبری



ثانیه های زندگی ام بوی عطر تنت را به من هدیه


می دهد.از شوق دیدنت قلبمبه تپش می افتد.


زندگیم عطر نفسهای تو است.

 

با تو بودن تقدیری زیباست


در روزگار عاشقانه من و تو


وقتی با تو هستم همواره خواهان توام. 


تو تک ستاره قلب منی.


عشقم تو زیباترین بهانه برای بودن هستی.

 

تو تنها قرار زندگی ام شدی.


در کنج قلبم جای توست،عشق یعنی با توبودن.

 

تو در قلبم نشستی و وجودم


از عشق تو سرچشمه گرفته است


به یاد تمام خاطرات با تو بودن


می خواهم بنویسم از تو واین همه عشق

 

با تو بودناز تو و از احساس بی نهایتت


که تمام صفحات دفتر قلبم را پر کرده است


وقتی که در کنارم باشی عاشقانه هایم را

 

برایت یک به یک می خوانم


ومن هم با نگاه  عاشقانه ام تمام عشقم 


را به تو هدیه میدهم


عاشقانه ی من و تو بسیار زیباست


وقتی که من و تو اینگونه همدیگر را دوست داریم


اکنون که دستانم را لمس میکنی


گرمای دستت را احساس میکنم


چشمهایم از شوق داشتنت خیس است


و دلم عاشق تو


بوسه ای عاشقانه  بر روی گونه ات


احساس شیرین من است...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۲ ، ۱۸:۱۱
سعید اکبری

 تو را همچون زیبائی آسمان یافتم و همیشه در


 تو پرواز خواهم کرد


 تو را همچون دریا یافتم و همیشه در تو خواهم

 بود


 همیشه زنده باش که از زنده بودن تو من نیز

 

 زنده خواهمبود


 همیشه شاد باش که از شادیت دل من نیز 

 

 شاد خواهد بود


 دوستت دارم و همیشه دوستت خواهم داشت 


 تاابدیت

 

                     

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۲ ، ۱۷:۴۱
سعید اکبری

همه کسم تو      هر هوسم تو      هم نفسم تو       بال و پرم تو

          همسفرم تو                   بیش و بسم تو         
                                                 

گرمی خانه شور ترانه متن غزل
تو  


شعرو سرودم بود و نبودم قند و عسل تو


نغمه ی سازم محرم رازم از روز ازل تو

بی تو خموشم با که بجوشم

 

جفت تنم تو...

خسته و عریان پیش غریبان

پیرهنم تو...

گرمی خانه شور ترانه

متن غزل تو...

شعرو سرودم بود و نبودم

قند و عسل تو...

نغمه ی سازم محرم رازم از روز ازل تو



 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۹۲ ، ۱۲:۳۲
سعید اکبری

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

شدم آن عاشق دیوانه که بودم
 
در نهان خانه جانم گل یاد تو درخشید

باغ صد خاطره خندید

                عطر صد خاطره پیچید

یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم


پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
 
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم

تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت

من همه محو تماشای نگاهت...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مهر ۹۲ ، ۱۷:۴۴
سعید اکبری


تقدیم به گندمم...



    





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۲ ، ۲۱:۳۳
سعید اکبری
فرقی نمی کند !!
بگویم و بدانی ...!
یا ...
نگویم و بدانی..!
فاصله دورت نمی کند ...!!!
در خوب ترین جای جهان جا داری ...!
جایی که دست هیچ کسی به تونمی رسد...!!!

در قلبم!!!...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۲ ، ۲۰:۳۵
سعید اکبری

 دلم لحظه ای را می خواهد !

             که تو باشی ...

          همین کنار نزدیک به من

              درست روبروی چشم هایم

                        همنفس نفسهایم

                        خیره شوم به لبهایت

 دست بکشم به تک تک اعضای صورتت

                                                            بعد چشمهایم را ببندم و ...

" ببوسمت "

 آن لحظه دنیای من تمام می شود .

" به خدا که واقعاً تمام می شود "


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۲ ، ۱۸:۴۰
سعید اکبری