گندمزار خوشبختی

چهارشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۲، ۰۲:۵۶ ب.ظ

باتو بودن را میخواهم


     تو آنقدر مهربانی که مهربانتر از تو ندیده ام

                  طعم شیرین عشق را تنها باتو چشیده ام

از آن لحظه که تو آمدی تنها این را از قلبم شنیده ام

                                                         دوستت دارم

نقاشی خودم را در کنار تو بر روی دیوار اتاقم کشیده ام

همه میگویند تو دیوانه ای نمیدانند برای داشتن تو چه

سختی ها کشیده ام

تو باور کن که من برای داشتن عشق پاکی مثل تولحظه ها را با

خدای خویش بوده ام

تا تو را به من بدهد که اینگونه عاشقت شوم  

اینگونه اسیر آن دل مهربانت شوم

تو آنقدر خوبی که بهتر از تو ندیده ام ای یاوفا وفادارتر از تو ندیده ام

ای سرچشمه ی روشنی ها دستم را بگیر تا حس کنم که تو را
 
دارم تاباورکنم که عشقی ماندگار مثل تو دارم

من ک جز تو کسی را ندارم قلبم احساسم وجودم مال توست 

این حرف آخر من است

                           همیشه باتو بودن را میخواهم

نه!یک لحظه نیز فکر نمیکنم ک تو نیستی من تنها هستم و تو در 

کنارم نیستی

نه! نمیخواهم حتی یک لحظه نیز به آن لحظه تلخ بیاندیشم.

ببین که قلبم از آن روز ک تو آمدی چه حالی دارد  تو در قلب منی

ببین چه هوایی دارد ؟

به چشمانم نگاه کن و ببین چه دنیایی دارد بیا در آغوشم و حس 
 
ک وجودم چه التهابی دارد

قلبم چه تپشی دارد وااااای که خودم نیز نمیدانم چه حالی دارم 

میدانم تونیز حال مرا داری اما هنوز هم
 
باور نداری که چه جایگاهی در قلبم داری

تو ک در قلب منی میفهمی که چرا اینگونه قلبم میتپد
چون بدجور عاشقتم......


نوشته شده توسط سعید اکبری
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

باتو بودن را میخواهم

چهارشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۲، ۰۲:۵۶ ب.ظ

     تو آنقدر مهربانی که مهربانتر از تو ندیده ام

                  طعم شیرین عشق را تنها باتو چشیده ام

از آن لحظه که تو آمدی تنها این را از قلبم شنیده ام

                                                         دوستت دارم

نقاشی خودم را در کنار تو بر روی دیوار اتاقم کشیده ام

همه میگویند تو دیوانه ای نمیدانند برای داشتن تو چه

سختی ها کشیده ام

تو باور کن که من برای داشتن عشق پاکی مثل تولحظه ها را با

خدای خویش بوده ام

تا تو را به من بدهد که اینگونه عاشقت شوم  

اینگونه اسیر آن دل مهربانت شوم

تو آنقدر خوبی که بهتر از تو ندیده ام ای یاوفا وفادارتر از تو ندیده ام

ای سرچشمه ی روشنی ها دستم را بگیر تا حس کنم که تو را
 
دارم تاباورکنم که عشقی ماندگار مثل تو دارم

من ک جز تو کسی را ندارم قلبم احساسم وجودم مال توست 

این حرف آخر من است

                           همیشه باتو بودن را میخواهم

نه!یک لحظه نیز فکر نمیکنم ک تو نیستی من تنها هستم و تو در 

کنارم نیستی

نه! نمیخواهم حتی یک لحظه نیز به آن لحظه تلخ بیاندیشم.

ببین که قلبم از آن روز ک تو آمدی چه حالی دارد  تو در قلب منی

ببین چه هوایی دارد ؟

به چشمانم نگاه کن و ببین چه دنیایی دارد بیا در آغوشم و حس 
 
ک وجودم چه التهابی دارد

قلبم چه تپشی دارد وااااای که خودم نیز نمیدانم چه حالی دارم 

میدانم تونیز حال مرا داری اما هنوز هم
 
باور نداری که چه جایگاهی در قلبم داری

تو ک در قلب منی میفهمی که چرا اینگونه قلبم میتپد
چون بدجور عاشقتم......
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۶/۲۰
سعید اکبری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی