لالالالا لالالالا لالایی
لالالالا لالالالا لالایی
لالالا گل باغ بهشتم
لالالا تو بودی سرنوشتم
بخواب ای مونس روح و روانم
بخواب ای بلبل شیرین زبانم
لالالالا لالالالا لالایی
لالالالا لالالالا لالایی
بخواب ای جون شیرین راحت ای دل
بخواب ای غنچه ی نشکفته من
بخواب ای گوهر نشکفته ی من
لالالالا لالالالا لالایی
لالالالا لالالالا لالایی
لالای گویم و خوابت کنم باز
لالایی گویم و صد سالت کنم جان
لالالالا لالالالا لالایی
لالالالا لالالالا لالایی
به دریا احتیاجی نیست کنار تو لب دریاست ، تو آغوش تو میمونم همین جا آخر دنیاست.
خوابهایم بوی آغوش تو را می دهند ، نکند آن دورترها نیمه شب در آغوشم میگیری...
نفس کشیدن را دوست دارم گاهی ،گاهش را فقط تو می دانی...
از آزمایشگاه عشق می آیم،گروه خونیم "توی" مثبت است.
خستگی ها برایم بی معنا میشود آنگاه که احساس میکنم تو در کنارم هستی.
برای زندگی نه سقف می خواهم نه زمین! نقشه جغرافیای دستهایت کافیست ...!
سوت میکشد در هوا،کابل تلفنی که میتوانست زیباترین عبارات جهان را از عاشقی به عاشقی برساند...!
زمزمه دلتنگیم را به نسیم میسپارم تا به تو برساندکه همیشه بیادتم، زنده ام با نفس تو، تو تا همیشه با منی...
یه رنگ تازه میگیره دنیا وقتی تو هستی ، به روی رنگای دیگه چشمام
بستی.
تا ابد عاشقانه دوستت دارم و بدون طنین زیبای تپشهای قلبت نمیتوانم زندگی کنم.
راه که میروی ، عقب می مانم نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم ، میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم ، میخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد...
توفقط مال منی...
دلهرهایت رو از یاد ببر،اینجا دلی هست که برای آرامشت دستی به آسمان دارد.
تنها برنامه تکراری که تکرارش آرزوی هر روز من است، پخش زنده ی نگاه توست...همین...
اگر هر بار لبخند که بر لبانم می نشانی، می توانستم به آسمان بروم و ستاره ای بچینم،آسمان شب دیگر مثل کف دست بود.
نمیدانم چه رابطه ایست بین نبودنت با رنگها! دلتنگ تو که میشوم زندگیم سیاه میشود.
اینکه میان دستانت لحظه ای چشمانم را ببندم و دنیا به سکوت نفسهایت فرو رود نمیدانی چه هیجانیست...
ازتمام عطرهای دنیا تنها لحظه ای بوی شبیه آغوشت می خواهم تا هوش از سر این همه دلتنگی ببرد.
همه دقایق مانده عمرم به همراه زیبا ترین بوسه های عاشقانه هدیه ای برای تو ...
عزیزم می دانی جزئیات چشمهایت ،کلیات زندگی من است.
به وسعت قلب کو چکم به یاد توام شاید کم باشد، اما قلب هر کسی تمام زندگی اوست.
قلبم فدای عزیزی که دنیای از دلتنگی را به امید یک لحظه دیدنش به جان میخرم.
تمام دنیا در آغوشت خلاصه شده است کودکانه پناه میبرم به تمام دنیا...
در اغوشم که میگیری آنقدر آرام میشوم که فراموش میکنم باید نفس بکشم.
خدایا دستم به آسمانت نمیرسد اما
دست تو به زمین میرسد،عزت عزیزم را تا عرش کبریای خودت بلند کن و هر آنچه آرزو
دارد برآ ورده کن.
وقتی تو باشی ، زندگی برایم زیباست ، عاشقی برایم
بامعناست
وقتی
تو باشی ، قلبم بی آرزوست ای تنها آرزوی من در لحظه های تنهایی
وقتی
تو عزیز دلم باشی ، همدمم باشی ، سرپناهم باشی
طلوع آفتاب برایم آغاز یک روز
پرخاطره دیگر با تو است عزیزم
تو
هستی ، برای من هستی ، تا آخرش همه هستی ام هستی ، حالا من هستم و یک عشق پاک در
قلبم
وقتی
تو باشی ، عشق در وجودم همیشه زنده است
میتپد قلبم تنها برای تو
میگذرد لحظه
ها به یاد تو
و می ماند برای همیشه یک عشق جاودانه در قلبهایمان!
وقتی
تو گل من باشی ، باغچه خشک قلبم بهاری میشود
این دل از عطر و بوی تو پر از محبت
و صفا میشود
وقتی
تو عشق من باشی
این چشمها برای دیدن تو بی قرار و بی تاب میشود ، حضور تو در
کنارم تنها آرزویم میشود
وقتی
تو همدمم باشی
دیگر تنهایی با من بیگانه میشود
غم و غصه های دنیا در قلبم
فراری میشوند
تو
باش ، عزیز دلم باش ، عشقم باش ، دنیا برایمان بهشت همیشگی میشود
وقتی
تو باشی ، وقتی تو همه زندگی ام باشی ، این دل فدای قلب مهربانت میشود
چشمهایم
همیشه منتظر دیدن چهره ماهت میشود
وقتی
تو باشی ، من نیز هستم ، زیرا تو درون قلبم هستی
پس
با من باش ای عشق جاودانه ام
بیا تا با هم بخوانیم ترانه عاشقانه ام را ، که
برای تو سروده ام
ای تو که بی تو بودن برایم به معنای خواب همیشگیست!
وقتی تو باشی…
همیشه گفته بودم مال منی ، تو هوای نفسهای منی
به
بودنت میبالم ، من به این حس مینازم و عشق را با من و تو میسازم
هیچگاه
خودم را نمی بازم !
تو
با یک نگاه مرا به کجاها کشاندی ، من تو را با عشق به همه جا میکشانم
از
ساحل عشق ، تا قله خوشبختی ها ، در زیر این باران ، تا اوج ابرها !
من
و تو و حس همیشه با هم بودن ، در کنار هم بودن و این شعر عاشقانه را با هم خواندن
و
چه عاشقانه با هم مینگریم به لحظه غروب
میخندیم به رفتن خورشید و این لحظه ی پر
از غرور
دستت
در دستان من است و خیالم راحت از همه چیز
با وجودت در این دنیا هیچ غمی در دلم
نیست
که چه عاشقانه نشسته ای درکنارم و من چه با احساس میفشارم دستان لطیفت را
تو با نگاه مهربانت آرام کرده ای مرا و پر از غوغا کرده ای تپشهای قلبم را !
نزدیک
به همیم ...
آنقدر نزدیک که گاهی حس میکنم این نفسهای تو است که در سینه ی من جا گرفته
آنقدر نزدیک که گاهی حس میکنم این قلب تو است که در وجود من میتپد !
آنقدر
نزدیک که گاهی حس میکنم من همان تو شده ام و تو همان منی که عاشقت هستم
آنقدر
نزدیک که گاهی حس میکنم نگاه تو درگیر همان نگاه عاشقانه ایست که تو را مال من
کرد
و
من با تو تا کجاها آمده ام ، تا جایی که هیچکس نمیتواند حتی در رویاها نیز ببیند!
تو
حرف دلت را برایم میگویی و من نگاهت میکنم
آنگاه که حرفهایت تمام شد ، سرت را
میگذاری بر روی شانه هایم و من نوازشت میکنم
و من پاسخ درد دلهایت را با یک سکوت عاشقانه میدهم
با اینکه در آن لحظه تو از فریاد عشق در دلم خبر داری !
با خبر باش که دنیای منی تو ، همان دنیایی که من در آن عاشق تو شدم!
قلبم را تا ابد به تو میدهم ، تو تنها مال منی ، این را به همه نشان
میدهم!
مگر میشود بی تو بود
آنگاه که تویی تنها بهانه
برای بودنم!
وقتی که بودنم بسته به بودن تو است
این لحظه هم منتظر آمدن تو است
لحظه ای که بوی عطر تو می
آید از آنجایی که میبینمت تا آنجایی که به انتظارت
نشسته ام
چیزی دیگر نمانده تا رسیدن به آرزوها
تا رسیدن به تویی که همیشه
آرزوی زندگی ام بوده ای
هر که می آید به سراغم ، سراغ تو را از آن میگیرم
هر که مرا نگاه میکند ، با نگاهم به دنبال تو میگردم …
تنها دلیل زنده بودنم کسی
است که همیشه بهانه ایست برای دلخوشی
هایم…
خیالت راحت از اینکه هیچگاه تنهایت نمیگذارم
دلهره ای نداشته باش از اینکه اینجا تو را جا بگذارم
که غیر از این خودم جا میمانم و دنیا تمام میشود
همه اینها تبدیل به یک قصه
ی بی فرجام میشود!
ای تو که با نگاهت میتابی بر من و قلبم جوانه میزند
و آن لحظه حرفهای عاشقانه میزند
و این من و این احساسات من
، برای تویی که همیشه میمانی در دلم !
همه را فراموش میکنم و تو را با خود میبرم
تا هم خودت و هم یادت همیشه با من باشند
ای تو که با احساساتم دیوانه میشوی
تو هم اینجاست که هم احساس با من میشوی
و آخر هم دلت با دلم و خودت با خودم همه با هم یکی میشویم!
ای عشق جاودانه ام ، تویی تنها بهانه برای زنده ماندنم
چقدر این زندگی با تو زیبا شده ، عشق با تو بی همتا شده
هر چه از خوبیهای تو بنویسم
هنوز چند خطی را باید آخر صفحه دفتر عشق خالی گذاشت
راه نفسگیریست ، اما من جای تو نیز نفس خواهم کشید
راه دشورایست اما من جای تو نیز سختی خواهم کشیدتو فقط پا به پای من بیا که به آخر خط برسیم
آخر خط این انتظار رسیدن
برای در آغوش کشیدن ،و بوسه زدن بر روی گونه های تومن که افتخار میکنم از اینکه با توام
تو را لایق میدانم از اینکه عاشق تو ام
تو را دوست دارم زیرا تو لایق منی
تو فرشته ای عزیزم ، خدا تو را به من داده
برای همیشه ، همیشه ماندن
همیشه نفس کشیدن و با عشق تو مردن
دوستت دارم ای عشق جاودانه ام.............
بیا با هم باشیم ، از هم بگوییم ، با دل باشیم.
بیا
من و تو برای هم باشیم و با عشق هم زندگی کنیم.
با
عشق تو زندگی میکنم ، با تو نفس میکشم و با تو عاشقترینم.
عزیزم
بیا تا در آن چشمان زیبایت نگاه کن، درون چشمهایت یک دنیا عشق میبینم.
درون
چشمهایت فرداهای زیبای با تو بودن را می بینم.
بیا
برای هم باشیم ، با هم بمانیم و در این راه نفسگیر زندگی همسفر هم باشیم.
بیا
اولین و آخرین سفر را در این جاده زندگی با هم باشیم.
سفری
به آن سوی سرزمین خوشبختی ، سفری به سوی مرز رسیدن.
بیا
و یک لحظه دستانت را به من بده تا برای یک عمر آن را درون دستانم بگیرم
و بفشارم و
دیگر حتی یک لحظه نیز آن را رها نکنم.
بیا
و یک لحظه به چشمانم نگاه کن تا برای یک عمر چشمانت به چشمان من طلسم شود.
بیا
و یک لحظه با من باش ، تا برای یک عمر با هم بمانیم عزیزم.
بیا
برای هم باشیم ، از هم بگوییم با عشق باشیم.
بیا
بگو آنچه در آن دل مهربانت میگذرد، بگو که چقدر مرا دوست داری.
خوشبختی
من یعنی عاشق تو ماندن ، و با عشق تو نفس کشیدن.
خوشبختی من یعنی به یاد تو بودن ، بیا با هم باشیم ، از هم بگوییم با عشق باشیم.
به پاکی چشمانت قسم دوستت دارم.
به
خدا خیلی دوستت دارم .
تو
همه وجود من ، زندگی ام و تمام هستی منی آری تو دنیای منی.
با
تو این زندگی برایم زیباست و لحظه های با تو بودن برایم شیرین است.
با
تو می توانم با افتخار به قله خوشبختی برسم و نام مقدس تو را فریاد بزنم.
تو
همان خوشبختی منی ،
همانی که برای رسیدن به آن از همه چیز و همه کس خواهم گذشت.
تنها
تو را می بینم ،
لحظات با تو بودن را و یک زندگی شیرین و آخر سر نیز رویاهای
عاشقانه ام با تو.
با
تو همانی خواهم شد که تو میخواهی ،
همان
عاشقی که برای همیشه با تو وفادار می ماند
با
تو می مانم ، عاشقتر از همیشه ، با تو هستم ، خواهم ماند
مثل یک مجنون تا ابد و
برای همیشه.
به
پاکی آن قلب مهربانت قسم دوستت دارم.
به
خدای آسمانها و زمین خیلی دوستت دارم.
تو همانی که من میخواستم ،
تو همان عشق واقعی هستی که سالها در جستجوی او بوده ام.
اینک
که تو را به سختی به دست آورده ام به آسانی نیز از دست نخواهم داد.
با
تو معنای عشق را فهمیدم ، و فهمیدم که چگونه باید عاشق ماند.
آری
همین است رسم عاشق بودن.
پس ای عشق من
با یکدلی ، یکرنگی ، صداقت ، با قلبی پاک عاشقانه تر از همیشه با تو می
مانم
و باور کن که خیلی دوستت دارم.
آرام باش ،ما تا همیشه مال همیم ، همیشه
عاشق و یار همیم...
آرام
باش عشق من ، تو تا ابد در قلبمی ، تو همه ی وجودمی...
بیا در
آغوشم ، جایی که همیشه آرزویش را داشتی ، جایی که برایت سرچشمه آرامش
است.
آغوشم
را باز کرده ام برایت ، تشنه ام برای بوسیدن لبهایت...
بگذار
لبهایت را بر روی لبانم ، حرفی نمیزنم تا سکوت باشد بین من و تو و
قلب مهربانت...
خیره
به چشمان تو ، پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو...
دستم
درون دستهایت ، یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان
لطیف تو...
محکم
فشرده ام تو را در آغوشم ...
آرزو میکنم لحظه مرگم همینجا باشد ...
همین آغوش مهربانت...
چه
گرمایی دارد تنت عشق من ، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من...
قلب تو
میتپد و قلب من با تپشهای قلبت شاد است...
هر تپشش فریاد عشق و پر از نیازاست...
آرامم ،
میدانم اینک کجا هستم ، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم...
همانجایی که انتظارش
را میکشیدم و هر زمان خوابش را میدیدم...
آن خواب برایم یک رویای شیرین بود...
در
آغوش عشق ، بی خیال همه چیز ...
نه میدانم زمان چگونه میگذرد...
نه میدانم در چه حالی
ام...
تنها
میدانم حالم از این بهتر نمیشود ، دنیای من از این عاشقانه تر نمیشود...
گرمای
هوس نیست این آتش خاموش نشدنی آغوش پاکت...
عشق است
که اینک من و تو را به این حال و روز انداخته ...
عشق است که اینک ما را به عالمی
دیگر برده ...
عشق است که من و تو را نمیتواند از هم جدا کند... هیچگاه...
خیلی آرامم ، از اینکه در آغوشمی خوشحالم...
ساحل قلبم آرام است ، همچنان دلم گرفتار است
به انتظار نشسته ام ، باز هم دل به رویاها بسته ام
با خود نام تو را زمزمه میکنم ، سکوت قلبم با این زمزمه ها شکسته شده
چشمهایم به دوردستها می نگرند ، قلبم پیش تو است ولی دلتنگت هستم
ساحل قلبم آرام است ولی دریای عشق طوفانی
ببین که طوفان عشق چه آرامشی به قلبم داده است
در خیالم
لحظه ای در امواج دریا غرق میشوم
حالا میفهمم که دریا بی رحم نیست ، طوفان عشق رحمی به من نمی کند
از آن لحظه هم عاشق دریا شدم ، و هم عاشق انتظار
انتظار در کنار دریا برای تو زیباست
عشق من کجایی که مهرت حتی از آن دور دستها نیزپیداست
حس میکنم تو نیز در آن سوی دریا ، در کنار ساحل به انتظار من نشسته ای
این پیوند عشق است که بین ما یک دریا فاصله است
پس من درون دریا غرق میشوم
تا امواج
دریا با طوفان عشق
مرا با خود به آن سوی ساحل که تونشسته ای بیاورد...
تمام ترانه هایم ترنم یاد توست
و تمام نفسهایم خلاصه در نفسهای توست
ای زلال تر از باران و پاکتر از آیینه به وجود پر مهر تو می بالم
و تو را آن گونه که می خواهی دوست دارم
ای مهربان
پرنده خیالم با یاد تو به اوج آسمانها پر خواهد گشود
و زیبایی ات را به رخ فرشتگان خواهد کشید
تبسمی از تو مرا کافیست که از هیچ به همه چیز برسم
...